English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (917 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neologism U واژه جدید
neologisms U واژه جدید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fullwrite professional U یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
Pronoia U واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
Other Matches
rehyphenation U تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism U مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
install U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
portmanteaux U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus U واژه مرکب از دو واژه
portmanteau U واژه مرکب از دو واژه
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
updated U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
termed U واژه
worded U واژه
terming U واژه
word U واژه
neologisms U نو واژه
neologism U نو واژه
mosul U واژه
term U واژه
lexicon [dictionary] U واژه نامه
glossary U واژه نامه
word book U واژه نامه
wordbook U واژه نامه
word order U ترتیب واژه ها
buzz words U رمز واژه
paronym U واژه هم ریشه
coinage U ابداع واژه
dictionary U واژه نامه
philologist U واژه شناس
wordbook U واژه نامه
word deafness U واژه کری
word count U واژه شماری
the root of a word U ریشه واژه
buzz word U رمز واژه
stimulus word U واژه محرک
score out that word U ان واژه را خط بزنید
punctuation for reference U زیر واژه
cognate U واژه هم ریشه
glossary U واژه نامه
dissylable U واژه دوهجائی
synonyms U واژه هم معنی
synonyms U واژه مترادف
synonym U واژه هم معنی
worded U واژه سخن
word U واژه سخن
synonym U واژه مترادف
neologism U واژه تراشی
neologisms U واژه تراشی
glossaries U واژه نامه
loanword U واژه عاریه
lexicology U واژه شناسی
intercalation U واژه افزایی
word-blindness U واژه کوری
keyword U واژه کلیدی
pejorative U واژه تحقیری
loanword U واژه بیگانه
word blindness U واژه کوری
neolalia U واژه تراشی
syncopation U کوتاه سازی واژه
lexicons U واژه نامه دیکسیونر
word span test U ازمون فراخنای واژه ها
logomachy U بازی واژه پردازی
pentasyllable U واژه پنج هجائی
octosyllable U واژه هشت هجائی
wordage U کلمات واژه بندی
prandial U واژه شوخی امیز
word choice test U ازمون واژه گزینی
post fix U در پایان واژه چسباندن
an inseparable prefix U سر واژه جدا نشدنی
polysllable U واژه جند هجائی
score out that word U روی ان واژه خط بکشید
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
lexicon U واژه نامه دیکسیونر
dictionary sort U ترتیب واژه نامهای
teragram U واژه چهار حرفی
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
word association test U ازمون تداعی واژه ها
word building test U ازمون واژه سازی
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
wordprocessing program U برنامه واژه پردازی
homely [British E] <adj.> U بیمزه [واژه تحقیری]
homely [British E] <adj.> U خفه [واژه تحقیری]
septisyllable U واژه هفت هجائی
homely [British E] <adj.> U سنگین [واژه تحقیری]
glossary U واژه نامه ضمیمه کتاب
spicery U انباری ادویه [واژه قدیمی]
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
slang U واژه عامیانه وغیر ادبی
a word with a pejorative connotation U واژه ای با معنای ضمنی منفی
glossaries U واژه نامه ضمیمه کتاب
nomenclature U فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
rebus U نشاندادن واژه ها بصورت مصور
malaprop U کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
God bless [you] ! U خدا حافظ [واژه کهنه]
dictionaries U کتاب لغت واژه نامه
dictionary U کتاب لغت واژه نامه
purism U واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
homely [British E] <adj.> U عادی و خسته کننده [واژه تحقیری]
catch-phrases U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
cantoria U [واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
catch-phrase U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
lexigraphy U یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
bawdry U زنا [دین] [حقوق] [واژه قدیمی]
to inspan oxen U این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
sanshifter U واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
anglo-chinois U [واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
alinik design U واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
Genius Loci U نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
parathesis U پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
this word occurs in gulistan p U این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
kpsi U [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
logograph U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logogram U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
is intervocalic U حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
new U جدید
newest U جدید
new- U جدید
unprecedentedly U جدید
maiden U جدید
unprecedented U جدید
recent U جدید
up-to-date U جدید
modern U جدید
novel U جدید
up to date U جدید
maidens U جدید
newer U جدید
novels U جدید
split infinitives U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
Chrismon U [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
worid U کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
paragram U جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
split infinitive U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
reorganization U صورت جدید
recent development U بسط جدید
the new testament U عهد جدید
probed U اکتشاف جدید
fresh target U هدف جدید
modern U جدید مدرن
New Year U سال جدید
proselyte U جدید الایمان
freshman U جدید الورود
modern sector U بخش جدید
modern system U نظام جدید
neogenesis U تولید جدید
neoteric U جدید تازه
new deal U قرار جدید
new deal U سیاست جدید
newfound U جدید الاکتشاف
reprints U چاپ جدید
reprinting U چاپ جدید
reprinted U چاپ جدید
reprint U چاپ جدید
postulancy U جدید الورودی
postulant U جدید الورود
freshmen U جدید الورود
probes U اکتشاف جدید
neophytes U جدید الایمان
neophyte U جدید الایمان
revisions U چاپ جدید
revision U چاپ جدید
It's not new. جدید نیست.
probe U اکتشاف جدید
innovation U حرکت جدید
modern physics U فیزیک جدید
innovations U حرکت جدید
neoanthropic U وابسته به انسان جدید
draft U بازیگر جدید تیم
drafted U بازیگر جدید تیم
drafts U بازیگر جدید تیم
imagism U مکتب شعر جدید
kakapo U طوطی زلاند جدید
one nails drives another U غم جدید غم کهنه را بر از یاد
used U آنچه جدید نیست
currencies U جدید بودن نقشه
restoring U برگرداندن به وضعیت جدید
restores U برگرداندن به وضعیت جدید
currency U جدید بودن نقشه
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
neoplatonism U مکتب افلاطونیون جدید
neoanthropic U شبیه انسان جدید
involucrum U تشکیل استخوان جدید
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
on the bandwagon <idiom> U مشهوریت گروه جدید
ultramodern U خیلی جدید متجدد
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
rehousing U بخانه جدید رفتن
neo- U پیشوند بمعنی جدید
neo U پیشوند بمعنی جدید
resurface U لایهی جدید افزودن
reseat U صندلی جدید دادن
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
rehouses U بخانه جدید رفتن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1affixation
1popsicle
1pedal pamping
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com